درد درک نکردن
روزهای جدایی
سلام.امروز با خودم گفتم چرا باید یکی را که خود از افرید های خداست را <<زبانم لال>> مثل خدا واسه خودم بدونم؟؟؟؟دارم خدارو پیدا میکنم.نمیگم ارومم کرد تو یک روز میگم نه.انتظار اروم شدنم ندارم چون خالص نیستم.دوست دارم به خدا بگم چقدر دوسش دارم و چقدر پشیمونم که خدا را بخاطر چیز هایی که بهم داده کم تر و انطور که باید و شاید بوده شکر نکردم.خیلی امروز ارومم کرد<<خدارو میگم>>.هرچی اون بخواد همان میشه پس همهی همه چیز را به خودش سپردم.او خود بهتر میداند چیکار کند و میدانم و مطمنن هستم که خدا بهترین را برایم انتخاب میکنم.برایم دعا کنید <<اگر تنهاترین تنها شوم باز خدا هست او جانشین همه نداشتنهاست نفرین ها و آفرین ها بی ثمر است اگر تمامی خلق گرگهای هار شوند و از آسمان هول و کینه بر سرم بارد تو مهربان جاودان آسیب نا پذیر من هستی ای پناهگاه ابدی تو می توانی جانشین همه بی پناهی ها شوی>>
نظرات شما عزیزان:
قالب ساز وبلاگ پيچك دات نت |